284. خواب موندم

ساخت وبلاگ
بازم روزامون مثل همیشه شدن. صبح ده دقیقه مونده به زنگ زدن گوشیت بیدار بشی واسه خودت غلت بزنی و لذت ببری. بعد صدای گوشیت میاد بلند میشی و چایی درست میکنی. حاضر میشی و صبحانه میخوری. همسر جان میرسوننت و در اتاقتو که باز میکنی یه عالمه کار میبینی که دارن صدات میکنن! هرروز یه عالمه کار تموم میکنی و دوباره یه سری کار دیگه شروع میشن.از هر لحظه بودنت تو بیمارستان لذت میبری و همه همکاراتو بینهایت دوست داری! تا ظهر نمیدونی چطوری میگذره.ساعت 2 که انگشت میزنی و میای بیرون همسری رو میبینی که منتظرته. میای خونه و نهار میخوری دو ساعت خواب و میرسیم به بهترین لحظه های رو 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 20:44

از اونجایی که سریال چاق شدن من تمومی نداره و هروقت میرم رو وزنه به وزنم اضافه شده خیلی جدی جدی تصمیم گرفتم یه فکری به حال خودم بکنم! نرم افزار کرفس دانلود کردم که به نظرم فوق العاده است حالا حساب کالری هایی که میخورم دارم و میدونم کجا باید جلو خودمو بگیرم. هرچی هم دلم بخواد میخورم البته به اندازه و به بقیه روزم هم بستگی داره البته. امروز روز دومه و من دوسش دارم. البته اگه بقیه بذارن! تقصیر خودمم هست چند بار پیش اومده جاهای مختلف بیمارستان با آدمای متفاوت صبحانه یا میان وعده خوردم حالا انگار اینقدر به بهشون خوش گذشته که هرروز از چندجا به من زنگ میزنن بیا 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 20:43

دیروز این بیت خوندم " با شنبه ترین حالت فردا چه کنم!" امروز صبح تحریفش کردم :) خداروشکر به سلامتی رفتیم و برگشتیم. اینقد همه چی هول هولی بود که اصلا نفهمیدم چی شد؟ کی رفتیم؟ کی دیدیم؟ چیکار کردیم؟ این قدر با عجله وسایل جمع کردیم که من یادم رفته بود واسه خودم شلوار بردارم. یعنی با همون شلوار که یکشنبه سرکار پوشیده بودم بعدم 10 ساعت تو راه بودم بقیه روزا هم سرکردم :/ البته منظورم فقط بیرون رفتن هاست. اونجا هم خوب بود بیشتر از عید همه رو دیدم. انگار تاسوعا عاشورا واسه دید و بازدید بهتره!بعد از چند سال واسه نذری داییم بودم و کلی حلیم هم زدم. بماند از بس به همه گف 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 160 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 14:25

62کیلو و 200 گرم :/
آخه اینم شد وزن این چه وضعیه؟ چرا اینقدر دارم چاق میشم. گریهههههههههههههههههههههههههههه
284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 150 تاريخ : دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت: 10:30

خوشبختی یعنی صدای تق تق بارون رو شیشه های گلخونه....
اولین بارونم اومد خدایا شکرت!!!!

284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 155 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 5:29

http://nikolaa.blogfa.com/post/1450

این پست بخونید، تمام روزهای زندگی مجردیم به همین منوال گذشت، وقتی خوندمش یاد تمام قدم زدنهایی افتادم که نتونستم بزنم، چون دیرم میشد :(

284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:35

پنج شنبه شب درکمال آرامش داشتم غذا درست میکردم، همسرم رفته بود دوش بگیره که گوشیم زنگ خورد. بیمارستان بود :( تاسیساتمون خیلی تند تند برام توضیح داد که کابل برق یکی از دستگاهها خراب شده گفتن همین امشب باید درست بشه و چیکار کنم؟ اسم دستگاه اشتباه گفت به من. منم گفتم خب برن از یه بخش دیگه بگیرن تا شنبه بیام ببینم چی شده؟ کلا هم چیزی که توبیمارستان زیاده کابل برق! بعد حدس زدم قضیه یه چیز دیگه است که انقد شلوغش کردن. خودم زنگ زدم زایشگاه و دیدم بله مال فتال مانیتورینگ بوده و چون ما فقط 1 دونه ازش داریم اینقد همه اصرار دارن درست بشه. نگو خانوم دکتر دیگه مریض پذی 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 144 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:35

چند روزه از استرس خوابم نمیبره. نه ظهرا میتونم بخوابم نه شبا.. همش استرس کارمو دارم یه جورایی چیزای بیخودی بهم ریخته و هرکاری میکنم جمع نمیشه :( از اون بدتر این مسئول فنی بودن من خیلی فشار کارمو زیاد کرده. دیروز مدیریت پیجم کرده رفتم دیدم متخصص اورولوژی هم اونجاست یه بسته دستکشم دستشه میگه کل این بسته هیچکدوم شصت نداره :/ حالا دستکش از این نایلونی ساده هاست که تو خونه ها هم خیلی استفاده میشه. لاتکس و اینجور چیزا نیست. مدیر هم داد و بیداد که همه اینا رو مرجوع کنید. 0_0 میگم آقای مدیر تو تمام بخش ها دارن استفاده میکنن خیلی وقته، مشکل خاصی نبود. این بسته شاید م 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:34

همون روز که بازرس ها رفتن من با ذوق زنگ زدم به همسر که بگم چی شد حس کردم ناراحته. گفت عمو ایرج مرد :( عمو ایرج داماد بزرگ عموش بود، یک سال بود که درگیر بیماری بود ، تومور مغزی داشت و همه میدونستن حالش خوب نیست. من خودشو چندبار بیشتر ندیدم ولی زنش :( خیلی جوون و خوشگله دقیقا عین مهتاب کرامتی صورتش. من از روز اول این دختر عمو رو خیلی دوست داشتم به نظرم یه آدم خوشبخت کامل بود. خیلی قیافش برای من خاص بود چشمای آبی داشت. دوتا بچه یه دختر یه پسر، وضع مالیشونم خیلی عالی بود و از همه مهمتر شوهرش بینهایت دوسش داشت همیشه عاشقانه دوسش داشت . مثل این بچه های 17 18 ساله شوهر 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 163 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:34

تا حالا شنیدین که میگن تو دنیا هفت نفر هستن که دقیقا عین شما هستن؟ من یه دختر دایی دارم که خیلی شبیه منه ولی دقیقا عین من نیست. خودمون میدونیم چقد فرق داریم ولی خب تا حالا خیلی شده مارو باهم اشتباه بگیرن.حتی تو مراسم حنا بندونش وقتی من داشتم به مهمونا شیرینی تعارف میکردم دختر یکی ار دوستهای خانوادگیشون یهو سرشو بلند کرد و با تعجب گفت : عاطفه!!!!! بعد اونطرف نگاه کرد دید عاطفه پیش داماد نشسته :/ بماند که یه بار یه خواستگارشم منو با اون اشتباه گرفت خخخخخخ ولی اینا به کنار امروز خواهرشوهر کوچیکه یه عکس برام فرستاد،یه دختر که یه برگ خشک گرفته جلو دوربین و از ق 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 156 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:34

دیشب میخواستم واسه نهار امروز ماکارونی درست کنم همسر جان فرمودن، نه من میخوام غذا درست کنم. اصرار ماهم بی فایده بود خیلی شیک منو از آشپزخونم انداخت بیرون تا غذا درست کنه.1. دسته خرد کنم شکست2. سیرشو من خرد کردم3. نصف غذا رو سوزوند ولی گفت اشکال نداره4. امروز پیام داده نهار چی بگیرم مهمون من :/گویا مزش طوری شده که قابل خوردن نیست. نمیدونم منظورش چیه ولی گفتم نریزش دور تا بیام ببینم اون همه گوشت و سیب زمینی و پیاز و گوجه رو چیکار کردی که قابل خوردن نیست؟؟نتیجه رو به آخر پست اضافه میکنم.پی نوشت 1: اتیکتمو گم کردم دعا کنید پیدا بشه :(پی نوشت 2: دو تا همکار گوگولی ب 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 145 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:34

اتیکتم پیدا شد هوررراااااااااصبح از درمانگاه زنگ زدن که شیرینی بیار برامون اتیکتت پیدا شد...منم ذوق زده بدو بدو رفتم گرفتمش. گویا یه مریض رو پله ها پیداش کرده و برش داشته رفته :/ بعد بچه هاش گفتن که به دردشون میخوره برو بهشون بده. اونم آورده داده درمانگاه. دستش درد نکنه آخه به درد کی میخوره اون !!!!چند وقت پیشم در انبار از جیبم افتاده بود منشی زایشگاه آورد بهم داد. دیدم اینطوری نمیشه منم باید بندازم گردنم مثل بقیه...رفتم پیش مترون که جا کارتیمو عوض کنم گردنی بگیرم. تو بیمارستان ما اتیکت یا با ربان قرمز میندازن یا آبی. البته از اول همه آبی بودن بعد یه روز سرپ 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:34

دیروز که داداش و زن داداشم خونمون بودن. من 6:17 دقیقه بیدار شدم. آلارم گوشی خاموش کردم که 6:30 زنگ نزنه. بچه ها بیدار نشن.ولی یادم رفته بود دوباره روشن کنم. امروز صبح چشمامو باز کردم حس کردم خیلی هوا روشنه یه دفعه همه چی عین فیلم از جلو چشمام گذشت  یادم اومد چرا خاموش کردم و... یه دفع پریدم هوا با سرعت نور دویدم تو هال دیدم ساعت 7:30 :( نفهمیدم چه طوری حاضر بشم. از سر و صداهای منم همسر بیدار شد و گفت میرسونمت. بالاخره که ده دقیقه به 8 رسیدم. شانس آوردم مدیر نبود چون تنها کسی که بین 7 و نیم تا 8 زنگ میزنه اتاق من، ایشونه و اگه بفهمی نیستی و از قبلم خبر ندادی عصبانی میشه 284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:34